زندگي نامه شهيد دانشجو سعيد يدالهي

وبلاگ شهيد دانشجوسعيد يدالهي

زندگي نامه شهيد دانشجو سعيد يدالهي

۵۵۹ بازديد

 

شهيد دانشجو سعيد يدالهي

زندگي نامه شهيد :

سعيد در سال 1341 در كرمانشاه در خانواده ايي متعهد و مذهبي چشم به جهان گشود و از همان دوران كودكي آثار نوع دوستي و صفاي باطن و علاقه به مكتب در اين كودك نمايان بود و اين ويژگي در بين كودكان هم سن و سالش كاملاً محسوس بود پس از گذراندن تحصيلات ابتدايي و قسمتي از دوران متوسطه و همچنين شركت در كلاسها و جلسات اسلام شناسي براي ادامه تحصيل بهمراه برادرش مسعود عازم امريكا گرديد و پس از ورود به دانشگاه به عضويت انجمن اسلامي دانشجويان امريكا و كانادا در مي ايدچند صباحي از اقامتش در خارج نمي گذرد كه پياپي تقاضاي كتب و نشريات و نوارها ي اسلامي را مي نمايدو اين امر خود نشانه اي از نهاد پاك اين جوان برومند اسلام بوده كه در سرزمين كفر و فساد و بي بند و باري شكو فا مي شود و تمام نيرو و توان خود را در طبق اخلاص گذارده و در خدمت قرآن و شناساندن مكتب حياتبخش محمدي قرار مي دهد پس از پيروزي انقلاب اسلامي سعيد و ساير برادران مسلمان رسالتي سنگين بر دوش خود احساس مي كنند و آن رساندن پيام انقلاب اسلامي و نقش پيامبر گونه انقلاب امام خميني بود . لذا در اين زمينه به تلاش پيگير و مستمر مي پردازند و به مناسبت هاي مختلف به تظاهرات و تحسن دست زده و فعلاً تو طعه ها و تبليغات گسترده شيطان بزرگ را عليه انقلاب اسلامي اين مردم ستم ديده اعمال مي شد خنثي و گردانندگان انرا رسوا مي نمود و در اين را متحمل سخت ترين شكنجه هاي جسمي و روحي كه اعمال سازمان جهنمي سيا كه در باره اين عزيزان اعمال مي كردند و در اين رابطه شهيد يدالهي چند بار دستگير وزنداني مي گردد و در زمان اوج گيري مبارزات دانشجو يان مسلمان در اعتصاب غذايي جلوي كاخ سياه واشنگتن شركت مي كند و در درگيري با پليس آمريكا يكي از آنها توسط سعيد مضروب مي شود و از طرفي سعيد در اثر ادامه اعتصاب غذا و مقاومت دليرانه بيهوش مي شود و او را به بيما رستان انتقال مي دهند و زماني كه به هوش مي آيد سرم غذا را از دست خود كشيده و از بيما رستان مي گريزد و پس از آن به علت اينكه پليس مضروب عليه وي شكايت كرده شديداً تحت تعقيب قرار مي گيرد . تا اينكه در روز قدس سعيد به عنوان چهره اي فعال در صحنه ظاهر مي شود و تظاهرات با شكوهي به راه مي اندازد كه همان روز مجدداً دستگير و زنداني مي شود و در دادگاه هاي بعدي حاضر نشده و غيا باً به 10 سال زندان محكوم مي شود و اين بار با همكاري برادران و ياري الله از امريكا گريخته و وارد ايران مي شود و به محض ورود عاشقانه تقاضاي ديدار با امام را مي نمايد و پس از چند روز همراه چندين تن از بستگانش به جماران مي رود و به گفته ي يكي از همراهان زماني كه منتظر ورود امام بودند سعيد مانند پروانه ايي از شوق ديدار محبوب پر پر مي زند و نا خود آگاه اشك مي ريخت تا اينكه به ديدار اامام نائل مي شود و تقاضا مي كند حا لا كه از نزديك نتوانستم دست پر بركت امام را لمس كنم لا اقل قرآني را به امام بدهيد برايم امضا كند اما امروز مي گوييم خوش به حالت كه قرآن امضا شده ات را در بهشت برين از حضرت مهدي(عج)  دريافت مي كني سعيد با اين همه فدا كاري مي گفت كه من به اين انقلاب مديونم زيرا كه كاري نكرده ام و بالاخره در اين مدت كوتاه كه در ايران بود سر از پا نمي شناخت و با تمام وجود خود را در اختيار ارگانهاي انقلابي و جبهه جنگ قرار دادبطو ريكه پدر و مادر كمتر اورا مي ديدند و سر انجام به عضويت بسيج مستضعفين سپاه پاسداران غرب كشور درآمد ودر كار مركزي مشغول به انجام وظيفه گرديد سعيد پس از چند روز آگاهانه و عاشقانه راه خود را برگزيد و با پاي خود به قربانگاه رفت و در جبهه هاي بازي دراز پس از نبردي بي امان به شرف شهادت نائل شد و روح بزرگ و ملكوتي اش كه تاب تحمل قفس ناچيز  تن را نداشت به ملا اعلي و به خيل شهادت كربلا پيوست و جسم پاك و مطهرش زينت بخش لاله زار شهيدان در باغ فردوس كرمانشاه گرديد .

روحش شاد و يادش گرامي

وصيت نامه شهيد :

قلم به دست گرفتم تا اينكه چند سطري بنويسم اما از فرط نا پاكي و سياهي روح و روانم و تيرگي جسمم قادر به نوشتن نيست . نمي توانم آنچه را كه درونم است باز گو نمايم چه گونه مي توانم با كمال وقاحت انجام معاصي را عنوان كرد و نيز خود را مستحق عفو قلمداد نمود آيا فرق من با مردان تقوي چيزي نيست؟بدرستيكه در ذهن خود تصوري باطل از خود داشته ام همينطور كه قلم را به كاغذ ميكشم تا بتوانم آنچه را كه در درونم است عنوان كنم  صورتم را يكپارچه عرق شرم فرا ميگيرد و مجبورم براي راضي نمودن نفس الهي و لوامه بخود دلداري دهم  آيا اين منم كه اينگونه بخود آمده ام آيا اين منم كه اينگونه خود را باز يافته و شناخته ام . آيا اين منم كه اينگونه هدف خود را پيدا نموده ام و اينگونه با قلبي شكسته نشسته و مي خواهم اندكي نيز با معبود خود سر سخن را باز نمايم اما چه سخني گوش فرادادن به عرايض بنده اي سيه رو و عاصي وناپاك ليكن باز دلم بخود تصلي مي دهد كه اي بنده گنهكار و زشت خوي خداوند رحمن و رحيم است و توبه بندگان گنهكار و زشت خوي خداوند رحمن ورحيم است و توبه بندگان گنه كار را حتي براي دهها بار مقبول رحمت خود قرار مي دهد براستي كه من كي هستم آيا پس از تولد تا كنون چه كاري انجام داده ام كه بتواند توشه راهي براي آخرت خود باشد آيا توانستم بمثال مردان خدا راه خدا را پيش گيرم و در پي درجات عاليه باشم خير بخدا قسم من تنها نتوانسته ام  به اين چنين درجه اي برسم بلكه حركت معكوس را سرلوحه اعمال خود قرار داده ام اما در اين حال كه با روحي نا آرام و قلبي شكسته وبا يادآوري معاصي مراجعت نموده ام از من در گذر و مرا در خيل خوبان جاي ده "آمين "اي خدا بتوان گناهان و معاصي كه من بدست خود و با نيت و اراده خود مرتكب شده و از صراط مستقيم منحرف شده ام خون بي ارزشم را هر چندكه تعلق به وجودت دارد و مولود اراده خود توست از من بپذير براستي كه شايد مورد فبول حضرت حق افتد بار الها به پيغمبري پيامبر دينت محمد مصطفي و به ذلفقار علي و به پهلوي شكسته و قبر گمشده حضرت زهرا و به عطشاني لب تشنه و سر بريده سيد الشهدا و بجدائي دستان ابولفضل و به ريگهاي تفتيده صحراي كربلا و به مصيبت وارده بر زينب كبري و بحق معصومين و به چشمان خسته رزمنده اي كه بخاطر و نيت از حراست از لحظه اي درنگ بخود راه نميدهد و به يتيمي فرزندان شهدا و به لاله هايي كه از ريزش قطره خون هرشهيد روئيده و بحق دل داغديده مادران شهدا و اسيري فرزندان حسين خدايا خدايا اين پدر همه ما را سيد اولاد مصطفي را تا ظهور حضرتش نگهداري بفرما از تو ميخواهم از گناهانم بطوري كه شايسته است در گذري اي خدايي كه غفور و رحيم ي يا رب ارحم ضعف بدني الهي و ربي لي غيرك آبروي حسين مارا حسيني بميران .

عكسهاي شهيد :


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد